روشهاي تبليغي پيامبر اعظم (ص) از ديدگاه قرآن
روشهاي تبليغي پيامبر اعظم (ص) از ديدگاه قرآن
منبع:مركز فرهنگ و معارف قرآن
روش هاي تبليغي پيامبر(ص)
تبليغ در زبان فارسي با دعوت، معرفي، تبيين و... مترادف است و در قرآن براي تبليغ از كلماتي چون: قول، تعليم، بيان، ذكر، دعوت، نبأ، انذار، تبشير، ابلاغ، موعظه، نصيحت و... استفاده شده است.پيش از تبيين روشهاي تبليغي پيامبر اعظم(ص) مناسب است از مهمترين عناصر تبليغ اشاره شود كه عبارتند از: پيام دهنده، پيام گيرنده يا مخاطب، موضوع، ابزار، شيوه، هدف، زمان و مكان و...از آن جا كه بررسي همه اين عناصر از حوصله اين مقاله خارج است، تنها به شيوه و روش پيامبر و ابزارهاي تبليغي آن حضرت اشاره خواهد شد.مهمترين خصوصيتهاي پيامبر(ص) كه از او مبلغ موفقي ساخته بود عبارت است از:1- علم و آگاهي به محتواي پيام
اولين شرط براي پيامرساني موفق، آگاهي صحيح و دقيق به محتواي پيام است وگرنه "خفته، خفته را كي كند بيدار؟" به فرموده قرآن بسياري از گمراه كنندگان به خاطر ناآگاهي كه دارند ديگران را گمراه مي كنند: "و بسياري از مردم، به خاطر هوي و هوس و بي دانشي، (ديگران را) گمراه مي سازند، و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر مي شناسد." (1) پيامبر(ص) براي تبليغ اسلام به تمام زواياي دين آگاهي كامل داشت. هيچ گاه از ظن و گمانهاي پوچ پيروي نمي كرد. قرآن نيز مي فرمايد: "از آنچه بدان آگاهي نداري پيروي مكن."(2)2- ايمان به حقانيت پيام
كسي كه به گفته خودش ايمان نداشته باشد، نمي تواند مبلغ موفقي باشد و "هر آن چه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند" مبلغي كه به محتواي پيامش ايمان نداشته باشد بزودي مي لغزد و به راحتي تسليم مي شود؛ آن چه در تمام مراحل تبليغ مددكار حضرت رسول بود، باور قلبي و يقين كامل او به هدفش بود. به خاطر ايمان و باور او به هدف مقدسش بود كه هيچ گاه تسليم نشد. به عنوان نمونه قريش براي مقابله با تبليغ رسول اكرم(ص) نزد ابوطالب(ع) رفتند و گفتند: برادرزاده ات خدايان ما را ناسزا مي گويد و آيين ما را به زشتي ياد مي كند و به افكار ما مي خندد و پدران ما را گمراه مي داند. يا از او بخواه دست از ما بردارد يا او را در اختيار ما بگذار و حمايت خود را از او سلب كن. ابوطالب(ع) با تدبيري خاص آنان را بازگرداند اما به خاطر بيانات پيامبر(ص) و تأثير سخنان وي خصوصاً در ماههاي حرام كه حجاج به مكه مي آمدند، آنان بار ديگر نزد ابوطالب(ع) آمدند و اين بار تنها در قالب تهديد به وي گفتند: ابوطالب! تو از نظر شرافت و سن بر ما برتري. قبلاً هم گفته بوديم كه برادرزاده خود را از تبليغ آيين جديد بازدار اما تو اعتنا نكردي، اكنون صبر ما به پايان رسيده است، لازم است او را از هر نوع فعاليت بازداري وگرنه با او و تو كه حامي او هستي مبارزه خواهيم كرد. ابوطالب قول داد سخنان آنان را به پيامبر اكرم(ص) بگويد و چون پيامبر(ص) حاضر شد، فرمودند: "عموجان! به خدا سوگند اگر خورشيد را دردست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، تا از تبليغ آيين و تعقيب هدف خود باز گردم، هرگز چنين نخواهم كرد تا آن كه بر مشكلات پيروز شوم و به مقصد نهايي برسم يا در اين راه جان دهم." (3)3- عمل به گفتار
ويژگي مهم ديگر مبلغ موفق، عمل گرا بودن اوست دريافت كنندگان پيام اگر ببينند گوينده به جاي اين كه اهل عمل باشد تنها اهل گفتار است بزودي از دور او پراكنده شده و گفتارش در دل كسي نمي نشيند.پيامبر(ص) همواره، بيش از همه به دستورات ديني كه آن را ابلاغ مي فرمود، عمل مي كرد. با اين روش هم اطمينان و اعتماد مخاطب را جلب مي كرد و هم ثابت مي نمود كه عمل به دستورات ديني كار مشكلي نيست. عبادت هاي طولاني، راز و نيازهاي شبانه، ايثارهاي فراوان، همكاري در همه امور ديني و... از پيامبراكرم چهره اي ترسيم مي كند كه هيچ كس نمي توانست ادعا كند پيامبر به دستوراتي كه به مردم مي دهد عمل نمي كند. به عنوان نمونه اگر رسول اكرم(ص) دستور مي داد انفاق كنيد خودش سرآمد انفاق كنندگان بود به گونه اي كه گاه براي حضور در نماز جماعت لباس مناسبي برايش نمي ماند.
4- مدارا و ملايمت در ابلاغ
خداوند در اين باره مي فرمايد: "به (بركت) رحمت الهي، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراكنده مي شدند. پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش بطلب و در كارها، با آنان مشورت كن اما هنگامي كه تصميم گرفتي، (قاطع باش و) بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد".(4)پيامبر نه تنها به اين دستور عمل مي كرد بلكه به ديگران نيز دستور مي داد چنين باشند به عنوان نمونه وقتي پيامبر(ص)، امير مؤمنان(ع) و معاذ را براي تبليغ به يمن روانه مي سازد مي فرمايد: "مردم را مژده و بشارت دهيد و آنها را از خود مرانيد. بر آنها سهل و آسان بگيريد نه سخت و دشوار."
5- خيرخواهي و دلسوزي براي مردم
از مهمترين ويژگيهاي رسول اكرم(ص) كه نه تنها دوستان بلكه دشمنان با انصاف نيز به آن معترفند خيرخواهي آن حضرت است: خيرخواهي او براي مؤمنان به حدي بود كه در چند آيه خداوند از آن حضرت مي خواهد به جهت خيرخواهي بيش از حد خودش را به مشكل و ناراحتي گرفتار نكند. در آيه 103 سوره يوسف مي خوانيم: " و بيشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشي، ايمان نمي آورند" چنانكه در آيه ديگري خداوند در وصف پيامبر مي فرمايد: "به يقين، رسولي از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاي شما بر او سخت است، و اصرار بر هدايت شما دارد، و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است".(5)6- تواضع
از اصلي ترين شرايط تبليغ و مبلغ موفق فروتني و تواضع است. انسان متكبر و خودخواه نمي تواند به خوبي ازعهده تبيين و تبليغ آن چه بدان موظف است برآيد. خداوند دراولين دستور براي آشكار كردن دعوت به پيامبر(ص) مي فرمايد: "نخست خويشاوندان نزديك را انذار كن، آن گاه پر و بال رحمت را بر تمام پيروان با ايمانت به تواضع بگستران."(6)7- سعه صدر
اين ويژگي نيز از شرايط لازم مبلغ موفق است. وقتي حضرت موسي مأموريت يافت براي تبليغ دين خداوند نزد فرعون رود از اولين دعاهايي كه كرد درخواست سعه صدر بود.در قرآن ذكر شده خداوند به موسي گفت: "اينك به سوي فرعون برو، كه او طغيان كرده است." (موسي) گفت: "پروردگارا سينه ام را گشاده كن، و كارم را برايم آسان گردان و گره از زبانم بگشاي، تا سخنان مرا بفهمند" (7) پيامبر اسلام نيز همين ويژگي را داشت؛ چنانكه خداوند مي فرمايد: "آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم، و بار سنگين تو را از تو برنداشتيم؟ همان باري كه سخت بر پشت تو سنگيني مي كرد و آوازه تو را بلند ساختيم." (8)
8- تبليغ به مقتضاي حال
مبلغ موفق كسي است كه به مقتضاي حال شنوندگان مطالب خودش را بيان كند. مردم به چند دسته تقسيم مي شوند. عده اي با براهين عقلي و مسائل آن آشنا بوده و ذهني عقلاني دارند و به اصطلاح "اهل منطق و استدلال" هستند و عده ديگر كه غالب مردم هستند به عاطفه بيش از عقل توجه دارند و با اندرز كه بيشتر جنبه عاطفي دارد و با تحريك عواطف آنان مي توان آنها را به طرف حق متوجه ساخت و دسته سوم افرادي هستند كه سؤالات و شبهاتي در ذهن آنها وجود دارد كه مبلغ موفق بايد آن سؤالات و شبهات را پاسخ دهد تا آمادگي براي پذيرش حق پيدا كنند. يا اگر دشمني قصد حمله به بنيانهاي فكري و فرهنگي مسلمانان را داشت مبلغ موظف است با دفاع منطقي و دقيق و صحيح سره را از ناسره باز شناساند. پيامبر اعظم(ص) نيز موظف بود از همه روشهاي صحيح در تبليغ كمك بگيرد، چنانكه خداوند مي فرمايد: " (مردم را) با حكمت- گفتار درست و استوار- و پند نيكو به راه پروردگارت بخوان، و با آنان به شيوه اي كه نيكوتر است مجادله و گفت و گو كن." (9)طبق اين آيه، رسول گرامي مأمور شده كه به يكي از اين سه طريق دعوت كند:
الف- حكمت
"حكمت" آن گونه كه در مفردات راغب آمده به معناي رسيدن به حق به وسيله علم و عقل است. مراد از حكمت در اين آيه حجتي است كه حق را نتيجه دهد آن هم طوري كه هيچ شك و ابهامي در آن نماند.ب- موعظه
يعني كارهاي نيك طوري يادآوري شود كه قلب شنونده از شنيدن آن بيان، رقت پيدا كند، و در نتيجه تسليم گردد، به عبارت ديگر، موعظه عبارت از بياني است كه نفس و قلب شنونده را نرم كند و آنچه مايه صلاح حال شنونده است از مطالب عبرت آور كه آثار پسنديده و ثناي جميل ديگر آن را در پي دارد بيان شود.ج- جدال
جدال كه به معني مناظره و مباحثه نيز آمده است عبارت است از دليلي كه صرفاً براي منصرف نمودن خصم از آنچه كه بر سر آن نزاع مي كند بكار برود، يعني خلع سلاح خصم با آن چه خودش قبول دارد و رد ادعاي دشمن. بنابراين، اين سه طريق كه خداي تعالي براي دعوت بيان كرده با همان سه طريق منطقي، يعني برهان و خطابه و جدل منطبق مي شود.(10)البته خداي تعالي موعظه را به قيد "حسنه" مقيد كرده و شايد قيد فوق اشاره بر آن است كه اندرز در صورتي مؤثر واقع مي شود كه خالي از هر گونه خشونت، برتري جويي، تحقير طرف مقابل، تحريك حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد چه بسيارند اندرزهايي كه اثر معكوس مي گذارند به خاطر آنكه مثلاً در حضور ديگران و توأم با تحقير انجام گرفته، و يا از آن استشمام برتري جويي، گوينده شده است، بنابراين موعظه هنگامي اثر عميق خود را مي بخشد كه "حسنه" باشد و به صورت زيبايي پياده شود و جدال را هم به قيد" التي هي احسن" مقيد نموده است، و اين خود دلالت دارد بر اينكه بعضي از موعظه ها حسنه نيستند، و بعضي از جدالها حسن (نيكو) و بعضي ديگر احسن (نيكوتر) و بعضي ديگر هيچ حسني ندارند و مبلغ موفق بايد از اين گونه موعظه ها و جدل خودداري كند. مجادله و مناظره هنگامي مؤثر واقع مي شود كه حق و عدالت و درستي و امانت و صدق و راستي بر آن حكومت كند و از هر گونه توهين و تحقير و خلافگويي و استكبار خالي باشد و خلاصه تمام جنبه هاي انساني آن حفظ شود. (11)
9- تفاهم و تكيه بر مشتركات
پيامبر(ص) در سراسر دوران تبليغ خويش بحث را از جايي كه مورد پذيرش طرف مقابل بود آغاز مي كرد. اين شيوه سازنده به ويژه در مواجهه با اهل كتاب به كار گرفته مي شد. خداوند مي فرمايد: "بگو اي اهل كتاب بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم، و بعضي از ما، بعضي ديگر را- غير از خداي يگانه- به خدايي نپذيرد. هر گاه (از اين دعوت) سر باز زنند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم".(12)10- شناخت روشهاي دشمن در تبليغات ضد ديني
مبلغ موفق كسي است كه دشمن و راهكارهاي او را بشناسد و در مواقع لازم بتواند از نقاط ضعف دشمن استفاده كرده و با ابزارها و روشهاي دشمن مقابله كند.در ادامه اين مقاله نگاه كوتاهي به روشهاي تبليغي دشمن و مقابله پيامبر اعظم(ص) با اين روشها خواهيم نمود.
روشهاي تبليغي دشمن و شيوه مقابله پيامبر(ص)
الف- تهديد و تطميع
اين براستي چيز عجيبي است سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند: "برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد، اين چيزي است كه خواسته اند (شما را گمراه كنند) ما هرگز چنين چيزي در آيين ديگري نشنيده ايم، اين تنها يك آيين ساختگي است آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او (محمد) نازل شده؟" (13)
روايت شده كه پيغمبر(ص) پس از اطلاع از گفتار قريش گفت: "اي عمو اگر خورشيد در دست راست من قرار داده شود و ماه در دست چپ من، هرگز سخن خود را ترك نمي كنم." (14)
ب: تنها گذاشتن مبلغ ديني
يكي از سياستهاي مستكبران در طول تاريخ اين بوده كه نگذارند مردم دور مبلغان ديني و پيامبران الهي جمع شوند و با تهديد پيروان، تمسخر، فشارهاي اقتصادي، ضرب و جرح سعي مي كردند پيامبران را تنها بگذارند.ج: پيشنهاد مصالحه
وقتي كافران ديدند كه توان مقابله با موج توفنده اسلام را ندارند، به پيامبر(ص) پيشنهاد مصالحه موذيانه اي دادند. آنان گفتند: اي محمد! بيا و از دين ما پيروي كن، ما هم از دين تو پيروي مي كنيم.تو يك سال خدايان ما را پرستش كن، يك سال هم ما خداي تو را عبادت كنيم. در اين صورت هر كدام كه بر حق باشيم ديگري هم نصيبي از حق برده است.به اين ترتيب اشراف در تلاش بودند با طرح شك در اين كه صراط واقعي معلوم نيست، پيامبر(ص) را به پذيرش قرائت خود وادار سازند و آنان نيز به قرائت پيامبر احترام بگذارند و به اين ترتيب بذر شك در دلها كاشته مي شد. اما پيامبر(ص) همچنان بر يقين خود باقي ماند و قرائت خود را كه از منشاء وحي گرفته بود، يگانه قرائت واقعي دانست و در دام آنان گرفتار نشد. اشراف حتي راضي شدند پيامبر(ص) در ظاهر به خدايان آنها احترام گذارد و آنان نيز خداي محمد را تأييد كنند. اما سوره كافرون در همين زمان نازل شد و آنان را ناكام گذاشت. خداوند در اين سوره مي فرمايد: "بگو، اي كافران آنچه را كه شما مي پرستيد، من هرگز نمي پرستم. و شما نيز آن خدا را كه من مي پرستم، پرستش نمي كنيد نه من معبودان شما را عبادت مي كنم، و نه شما خداي مرا عبادت مي كنيد.دين شما براي شما و دين من براي من"
د: استهزاء و تمسخر
اين وسيله نيز از وسايل عمومي دشمنان مبلغان الهي است كه از دير زمان مورد استفاده آنان بوده است. به عنوان نمونه خداوند درباره حضرت نوح مي فرمايد؛ "و (نوح) كشتي را مي ساخت و هر گاه گروهي از قومش بر او مي گذشتند مسخره اش مي كردند. وي گفت: اگر ما را مسخره مي كنيد، ما نيز شما را مسخره خواهيم كرد چنانچه شما ما را مسخره مي كنيد. پس بزودي خواهيد دانست كه كيست آن كه عذابي بدو رسد كه وي را رسوا و خوار كند و عذابي پاينده بر او فرود آيد."(15) اين روش درباره پيامبر نيز با شدت بيشتري پيگيري مي شد، خداوند به پيامبر گوشزد مي كند كه اين سياست اختصاصي، به او نداشته و درباره پيامبران پيشين نيز مصداق داشته: "و هر آينه پيامبراني كه پيش از تو بودند استهزاء شدند، پس كساني را كه ايشان را تمسخر مي كردند آنچه بدان استهزا مي كردند- يعني عذاب- فرو گرفت."(16)استهزاء از اصلي ترين حربه هايي بود كه در طول عمر پيامبر بر عليه آن حضرت استفاده مي كردند .حتي ابن سعد، ابن اسحاق و بلاذري اسامي استهزاءكنندگان را ضبط كرده اند از ميان دهها اسمي كه ابن سعد آورده، تنها دو نفر ايمان آوردند و بقيه در جنگها كشته شدند يا پيش از فتح مكه مردند. ابولهب در تمام دوران بعثت از هيچ كوششي در راه مبارزه با پيامبر(ص) كوتاهي نكرد. او و همسرش ام جميل چنان در تمسخر و آزار پيامبر(ص) پيشقدم شدند كه نامشان در قرآن در سوره تبت آمده است.
ابوسفيان بن حارث و امية بن خلف نيز از مسخره كنندگان پيامبر(ص) بودند و به قول مفسران سوره همزه درباره او نازل شد."(17)
هـ: توهين و افتراء
با بررسي آيات قرآن مشخص مي شود كه اين حربه از حربه هاي اساسي دشمنان دين بوده است. مشركان با ناسزاگويي و تهمت تلاش مي كردند قداست پيامبر(ص) را بشكنند. و آيات زيادي در اين باره وجود دارد كه به اين تهمتها پاسخ مي دهد. در سوره اعراف آيه 184 مي خوانيم: "آيا فكر نكردند كه همنشين آنها (پيامبر) هيچ گونه (اثري از) جنون ندارد؟ (پس چگونه چنين نسبت ناروايي به او مي دهند؟) او فقط بيم دهنده آشكاري است (كه مردم را متوجه وظايفشان مي سازد". خداوند در سوره مؤمنون آيه 70 نيز ضمن اشاره به اين تهمت مي فرمايد: "آيا مي گويند او ديوانه است؟ ولي او حق را براي آنان آورده، اما بيشترشان از حق كراهت دارند ( و گريزانند). "اين آيه پاسخ روشني به تهمت زنندگان است كه روشن مي كند هدف آنان از اين تهمتها حق گريزي است. همچنين خداوند درباره اتهام سحر به رسول خدا مي فرمايد: اين گونه است كه هيچ پيامبري قبل از اينها بسوي قومي فرستاده نشد مگر اينكه گفتند: "او ساحر است يا ديوانه" آيا يكديگر را به آن سفارش مي كردند (كه همه چنين تهمتي بزنند)؟ نه، بلكه آنها قومي طغيانگرند".(18)و- بهانه جويي و درخواست هاي غيرمنطقي
بسياري از دشمنان مبلغان الهي و پيامبران وقتي دستشان از همه جا كوتاه مي شود به بهانه جويي روي آورده و با درخواست هاي غيرمنطقي و گاه درخواست هاي محال سعي مي كنند موقعيت مبلغان را پايين آورده يا آنان را در چشم مردم خوار كنند برخي از درخواست هاي غيرمعقول از حضرت محمد(ص) در اين آيات آمده است: "و گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمي آوريم تا اينكه چشمه جوشاني از اين سرزمين (خشك و سوزان) براي ما خارج سازي.... يا باغي از نخل و انگور از آن تو باشد، و نهرها در لابه لاي آن جاري كني... يا قطعات (سنگهاي) آسمان را -آنچنان كه مي پنداري- بر سر ما فرود آري، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياوري... يا براي تو خانه اي پرنقش و نگار از طلا باشد، يا به آسمان بالا روي، حتي اگر به آسمان روي، ايمان نمي آوريم، مگر آنكه نامه اي بر ما فرود آوري كه آن را بخوانيم".خداوند متعال در ادامه به پيامبر مي آموزد كه چگونه پاسخ اين معاندان اشكال تراش و بهانه جو را بدهد:
"بگو: منزه است پروردگارم (از اين سخنان بي معني) مگر من جز انساني فرستاده خدا هستم؟ تنها چيزي كه بعد از آمدن هدايت مانع شد مردم ايمان بياورند، اين بود كه (از روي ناداني و بي خبري) گفتند: آيا خداوند بشري را به عنوان رسول فرستاده است؟ بگو: (حتي) اگر در روي زمين فرشتگاني (زندگي مي كردند، و) با آرامش گام برمي داشتند، ما فرشته اي را به عنوان رسول، بر آنها مي فرستاديم" (چرا كه رهنماي هر گروهي بايد از جنس خودشان باشد).(19)
پيامبر(ص) در برابر اين درخواست ها به آنها وقعي نمي نهد، زيرا براي اعجاز شرايطي لازم است تا زمينه وقوع معجزه محقق گردد كه به چند مورد اشاره مي شود:
امور محال و غيرممكن كه امكان تحقق ندارد، از قلمرو قدرت بيرون است و هرگز مورد مشيت خدا قرار نمي گيرند.
هدف از درخواست اعجاز اين است كه به وسيله آن صدق گفتار پيامبر به دست آيد و سند و دليل بر ارتباط او با جهان فوق طبيعت باشد. هر گاه مورد درخواست مردم از پيامبري فاقد اين خصيصه شود، دليلي ندارد كه پيامبر كاري را كه مربوط به شؤون او نيست انجام دهد. لذا چشمه اي كه از زمين بجوشد، باغي از خرما، خانه اي از طلا، دليلي بر ارتباط با غيب نخواهد بود.
منظور از درخواست معجزه، ايمان آوردن است و وقتي آنها لجوج هستند، چنين درخواستي اجابت نمي شود.
پي نوشت:
1- سوره انعام آيه 119
2- اسراء آيه 16
3- سيره ابن هشام ج 1 ص 265
4- آل عمران آيه 159
5- توبه آيه 128
6- شعراء آيه 215 و حجر آيه 88
7- طه آيه 29-23
8- انشراح آيه 3-1
9- نحل آيه 125
10- الميزان، طباطبايي ج 12 ص 398
12- تفسير نمونه، آيةا... مكارم شيرازي
13- آل عمران آيه 63
14- تفسير مجمع البيان (ذيل آيه)
15- هود آيه 38
16- انبياء آيه 41
17- مجمع البيان ج 5 ص557/ الميران ج 2 ص 539
18- ذاريات آيه 52
19- سوره اسراء آيه 89
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}